۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۵, شنبه
تولدم مبارک!
ریشه هایم را می گذارم و می روم که خاک گلدان بوی وطن نمی دهد و کور کورانه جوانه می زنم بر پیکر این شب، شاید که متولد شوم در فردا و جستجو کنم آسمانی غرق نور، کهکشانی غرق امید ...
بشنو از این دل چون شکایت می کند
این چند روزه مدام مشغول فکر کردن روی این واژه لعنتی "جهان سوم" و این برچسب تحقیر آمیزی که با ما چسبونده بودم. بعد امشب یکدفعه افکارم آهنگین شدن و تبدیل شدن به این نوشته:
بشنو از این دل چون شکایت می کند
بشنو از این دل چون شکایت می کند
از جهان سوم حکایت می کند
از جهانی پر ز نیرنگ و ریا
از جهانی پر ز نیرنگ و ریا
پول و زر در آن نشان کبریا
از جهان دغدغه، همهمه های ترسناک
از جهان دغدغه، همهمه های ترسناک
خفته است وهم رویش در ساقه این گیاه
از جهانی که در آن پاکی زن
از جهانی که در آن پاکی زن
بسته به روسرییست و تکه ای گوشت بدن
بشنو از ما که به انگشت اتهام
بشنو از ما که به انگشت اتهام
عالمی را گشته ایم فصل الخطاب
چینی یان سوسمار خورند و اعراب ترک خر
چینی یان سوسمار خورند و اعراب ترک خر
غربیان ابلهند و من و تو باهوش شهر
عاشقی جرم است و همخوابگی کفری فزون
عاشقی جرم است و همخوابگی کفری فزون
آخ و جون جای اشک چشم و نغمه های پر جنون
روزگار بس غریبیست نازنین
روزگار بس غریبیست نازنین
بهر آنچه از کف داده ایم گشته ام زار و غمین
بشنو از این عنصر معلوم الحال
بشنو از این عنصر معلوم الحال
کس بر نیانگیزد ز چاه بهر ثواب
سرنوست آدمی در پس پیکار اوست
سرنوست آدمی در پس پیکار اوست
عشق و شهوت جزئی از ایمان اوست
بت بیفکن، سر بنه در کوی یار
بت بیفکن، سر بنه در کوی یار
کی برآویزد لیلا چنین مجنون به دار
فکر نیکو تحفه درگاه اوست
فکر نیکو تحفه درگاه اوست
این جهان سوم از فقدان اوست
اشتراک در:
پستها (Atom)