۱۳۸۸ اسفند ۲۶, چهارشنبه

چهارشنبه سوری

زردی من، شک و تریدی واسه تو
سرخی تو، ترس و تبعید واسه من
دست سرد وتن سنگین، وسوسه خواب واسه من
شعله گرم، همه آرزوهام واسه تو
مُهر و سجاده وذکر مکرر واسه تو
خلوت شمع و شب گریه کنار إدریس واسه من
سهم من ازجاده چالوس و مُتلقو واسه تو
دامن پر از بهار نارنج عزیز واسه من
این همه تی بگ لیپتون، چای احمد واسه تو
یه لیوان چایی معطراز مادرجون واسه من
اجرای قطعه ای از هملت تو برادوِی واسه تو
رقص و آواز و بزن بزن تو کافه لاله زار واسه من
برجای شمال شهر تهرون با همه آدماش واسه تو
کلبه رخوت توی غربت خالی از نفرت واسه من
پرتو نور که کرده عبوراز پس این پنجره واسه تو
من شدم گرد و غبار، شور صعود از متن اون واسه من
یه چهارشنبه سوری یه خورده شادی واسه من
کافی نیست؟ باقی سال و اینهمه عزاداریش واسه تو؟