۱۳۸۸ دی ۱۷, پنجشنبه

میوه ممنوع

میوه ممنوع را در دهان گذاشت و در حالیکه ترس و عصیان در چشمانش موج می‌زد گازی به آن زد. وجودش مملو از عشق و نور شد. سبک بال در دنیایی غریب پر می کشید که ناگه صدایی از آسمان برآمد: خوش آمدی به بهشت ای بنده من ...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر